صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1587

1. محو دیدارم و دیدار نمی دانم چیست

2. بی دل و دینم و دلدار نمی دانم چیست

3. شبنمی نیست درین باغ به محرومی من

4. که قماش گل رخسار نمی دانم چیست

5. دهنی تلخ نکردم ز شکایت هرگز

6. باعث رنجش دلدار نمی دانم چیست

7. خط شناسان نتوانند به مضمون پرداخت

8. هیچ مضمون خط یار نمی دانم چیست

9. از سر خود خبرم نیست ز بی پروایی

10. مغز آشفته و دستار نمی دانم چیست

11. درد جانکاه من این است که با چندین درد

12. آرزوی دل بیمار نمی دانم چیست

13. محرمی نیست به جز چاه ذقن راز مرا

14. همدمی غیر لب یار نمی دانم چیست

15. خانه هستیم از خواب گران دربسته است

16. چشم باز و دل بیدار نمی دانم چیست

17. بهره از صنعت خود نیست چو حلاج مرا

18. بالشی غیر سر دار نمی دانم چیست

19. از شکرخند گلش شیر جگر می بازد

20. خار این وادی خونخوار نمی دانم چیست

21. خودفروشی نبود پیشه من چون دگران

22. گرمی و سردی بازار نمی دانم چیست

23. کشش بحر چو سیلاب دلیل است مرا

24. رهبر و قافله سالار نمی دانم چیست

25. با دل من که چو آیینه به دشمن صاف است

26. سبب خصمی زنگار نمی دانم چیست

27. نیست در آینه حیرت من نقش دویی

28. زشت و زیبا و گل و خار نمی دانم چیست

29. جای رحم است به بی حاصلی من صائب

30. همه تن چشمم و دیدار نمی دانم چیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عقل بیچارست در زندان عشق
* چون مسلمانی به دست کافری
شعر کامل
سعدی
* یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
* در بند آن مباش که مضمون نمانده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* یا رب این بوی خوش از روضه جان می‌آید
* یا نسیمیست کز آن سوی جهان می‌آید
شعر کامل
مولوی