صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1674

1. خوشا سری که ز تدبیر عقل نومیدست

2. که سال و ماه به دیوانه سر به سر عیدست

3. ز شهر دورشدن ها کفایت مجنون

4. همین بس است که فارغ ز دید و وادیدست

5. مدار دست ز اصلاح خود به موی سفید

6. که دل سفید چو گردید صبح امیدست

7. به گوشمال مده رو سیاه را تهدید

8. که بنده را خط راه گریز، تهدیدست

9. همین بس است ز قهر خدا سزای بخیل

10. که فقر دارد و از مزد فقر نومیدست

11. خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد

12. که همچو خضر گرفتار عمر جاویدست

13. غرور حسن گرفته است دیده خورشید

14. وگرنه لاغری ماه، عیب خورشیدست

15. مباش بی نفس سرد یک زمان صائب

16. که آه سرد در آن نشأه سایه بیدست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم
* پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید
شعر کامل
سعدی
* چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو
* ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی