غزل شمارهٔ 1713
1. فراغ بال طمع کردن از فلک خام است
2. که فلس ماهی این بحر حلقه دام است
3. مرو ز میکده بیرون، که در جهان خراب
4. ز روزنی که نسیمی به دل خورد جام است
5. صفای وقت ز صافی کشان مجو زنهار
6. که این وظیفه رندان دردی آشام است
7. ز تازه رویی جاوید می توان دانست
8. که سرو فارغ از اندیشه سرانجام است
9. نصیب پاک دهانان بود حلاوت عیش
10. شکر ز چرب زبانی حصار بادام است
11. چه لازم است قفس را شکسته دل کردن؟
12. ترا که وقت پرواز تا لب بام است
13. به لب خموش و به دل باش صد زبان صائب
14. که شکر نعمت ظاهر تمام ابرام است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده