صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1811

1. به آسمان نرسد هر که خاک پای تو نیست

2. فرو رود به زمین هر که در هوای تو نیست

3. مگر تو خود به خموشی ثنای خودگویی

4. وگرنه هیچ زبان در خور ثنای تو نیست

5. شکوه بحر چه سازد به تنگنای حباب؟

6. سپهر بی سر و پا ظرف کبریای تو نیست

7. سپرد جا به تو هر کس ز بزم بیرون رفت

8. تویی به جای همه، هیچ کس به جای تو نیست

9. کدام گهر سیراب بحر و کان را همت؟

10. که چشمه عرق از خجلت صفای تو نیست

11. شکر به زاغ فرسنی و استخوان به هما

12. چه رمزها که نهان در کف عطای تو نست

13. مگر ز نعمت دیدار سیر چشم شود

14. وگرنه هر دو جهان در خور گدای تو نیست

15. مگر قبول تو آبی به روی کار آرد

16. وگرنه بندگی چون منی سزای تو نیست

17. بساز از دل سنگین خویش آینه ای

18. که هیچ آینه را طاقت لقای تو نیست

19. جواب آن غزل است این که گفت مرشد روم

20. چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باور مکن که صورت او عقل من ببرد
* عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست
شعر کامل
سعدی
* عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
* داستانیست که بر هر سر بازاری هست
شعر کامل
سعدی
* نیرزد همی زندگانیش مرگ
* درختی که زهر آورد بار و برگ
شعر کامل
فردوسی