صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1857

1. خط سر زد و تغافل او همچنان بجاست

2. گل کوچ کرد و گوش کر باغبان بجاست

3. ایمن مشو ز خصمی تیغ زبان که شمع

4. در بوته گداز بود تا زبان بجاست

5. کو سینه ای که داغ عزیزان ندیده است؟

6. اینک هزار لاله درین بوستان بجاست

7. آیینه خانه دل ما بی غبار نیست

8. چندان که سرمه واری ازین خاکدان بجاست

9. عهد شباب رفت و همان مست غفلتیم

10. شد نوبهار و زحمت خواب گران بجاست

11. جان را ببین کدام به تلخی سپرده اند؟

12. از طوطیان شکر، ز هما استخوان بجاست

13. کج بحث، راستی ز طبیعت برون برد

14. پهلو تهی نمودن تیر از کمان بجاست

15. صائب زبان کلک سخن آفرین ماست

16. امروز شعله ای که درین دودمان بجاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر ایوان ما سر به کیوان برست
* ازان بهرهٔ ما یکی چادرست
شعر کامل
فردوسی
* وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
* حوالتش به لب یار دلنواز کنید
شعر کامل
حافظ
* گل چه داند که درد بلبل چیست؟
* او همین کار رنگ و بو داند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی