صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1887

1. ما را کلاه فقر به افسر برابرست

2. سد رمق به ملک سکندر برابرست

3. تلخی نمی رسد به قناعت رسیدگان

4. در کام مور، خاک به شکر برابرست

5. میزان عدل میل به یک سو نمی کند

6. اینجا عیار سنگ به گوهر برابرست

7. این گریه ای که هست گره در گلو مرا

8. هر قطره اش به دانه گوهر برابرست

9. از فیض عشق در قدح لاله رنگ ماست

10. خونابه ای که با می احمر برابرست

11. در کام ماهیی که به تلخی برآمده است

12. دریای تلخ و شور به کوثر برابرست

13. پیش کسی که سلطنت فقر یافته است

14. جمعیت حواس به لشکر برابرست

15. دستی که از فراق تو بر دل نهاده ایم

16. در قطع راه شوق به شهپر برابرست

17. بر آتشی که در جگر ما نهفته است

18. همواری سپهر به صرصر برابرست

19. در قلزمی که حیرت دیدار ناخداست

20. موج عنان گسسته به لنگر برابرست

21. مهر خموشیی که مرا بر دهن زدند

22. آوازه اش به طبل سکندر برابرست

23. با بادبان کشتی بی دست و پای مرا

24. پای به خواب رفته لنگر برابرست

25. صائب به چشم هر که ز دریادلان شده است

26. بخت سیه گلیم به عنبر برابرست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
* گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
شعر کامل
حافظ
* درون فروماندگان شاد کن
* ز روز فروماندگی یاد کن
شعر کامل
سعدی
* این آهوی رمیده ز مردم، نگاه کیست؟
* این فتنه پیشخدمت چشم سیاه کیست؟
شعر کامل
صائب تبریزی