صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2095

1. چشمی که از غبار خطش توتیا گرفت

2. از اشک خویش دامن آب بقا گرفت

3. در زیر تیغ، قهقهه کبک می زند

4. کوه غم تو در دل هر کس که جا گرفت

5. چون سنگ بر دلش سخن ما گران شده است

6. طوطی خطی که آینه از دست ما گرفت

7. خون امیدوار مرا پایمال ساخت

8. سنگین دلی که دست ترا در حنا گرفت

9. از زاهدان حلاوت طاعت طمع مدار

10. شکر نمی توان ز نی بوریا گرفت

11. آسوده شد ز کشمکش آرزوی خام

12. دستی که دامن دل بی مدعا گرفت

13. آن قاتلی کز اوست مرا چشم خونبها

14. خواهد به مزد دست ز من خونبها گرفت

15. بر هر چه بی نیازی ما آستین فشاند

16. در روز بازخواست همان دست ما گرفت

17. آید مگر به لنگر تسلیم برقرار

18. بحری که شورش از نفس ناخدا گرفت

19. صائب به آشنایی بحر اعتماد نیست

20. این ناشناخت دست کدام آشنا گرفت؟

21. صائب بهشت نسیه خود را نمود نقد

22. امروز هر که جا به مقام رضا گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر کوه آتش بود بسپرم
* ازین تنگ خوارست اگر بگذرم
شعر کامل
فردوسی
* گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری
* گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت
شعر کامل
مولوی
* دفتر فکرت بشوی گفته سعدی بگوی
* دامن گوهر بیار بر سر مجلس ببار
شعر کامل
سعدی