صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2108

1. زلف تو کشاکش به رگ جان من انداخت

2. رخسار تو اخگر به گریبان من انداخت

3. حسن تو که چون کشتی طوفان زده می گشت

4. لنگر به دل و دیده حیران من انداخت

5. سیماب کند سلسله گردن شیران

6. برقی که محبت به نیستان من انداخت

7. یک حلقه کند سلسله عمر ابد را

8. تابی که میانش به رنگ جان من انداخت

9. تا همت من دست به بازیچه برآورد

10. نه گوی فلک در خم چوگان من انداخت

11. فانوس فلک دست ندارد به خیالش

12. آن شمع که پرتو به شبستان من انداخت

13. صائب خم آن زلف گرهگیر به بازی

14. صد سلسله بر گردن ایمان من انداخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پس از تحمل سختی امید وصل مراست
* که صبح از شب و تریاک هم ز مار آید
شعر کامل
سعدی
* مرا که خال تو فلفل فکنده است برآتش
* چرا ز غالیه دلبند می‌کنی و دلاویز
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز
* زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست
شعر کامل
حافظ