صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2123

1. سرگرم تمنای تو فارغ ز گزندست

2. مجنون ترا دانه زنجیر سپندست

3. با خانه به دوشان چه کند خانه خرابی؟

4. ایمن بود از سیل زمینی که بلندست

5. آنجا که غزال تو کند سرکشی آغاز

6. یک حلقه ز پیچ و خم صیاد، کمندست

7. بی ریزش باران دل مستان نگشاید

8. از ابر خورد آب، دماغی که بلندست

9. از خنده کنان خون به دل عقده گشایان

10. در ظاهر اگر غنچه ما بیهده خندست

11. دل را نخراشد نفس مردم آزاد

12. نی را اثر ناله ز بسیاری بندست

13. از کامروایان دل بیدار مجویید

14. در خواب رود هر که بر این پشت سمندست

15. در کعبه و بتخانه اقامت نکند عشق

16. این سیل سبکسیر، سبکبار ز بندست

17. خاموش که در مشرب دریاکش عاشق

18. تلخی که گوارا نشود تلخی پندست

19. دستی که به دل عاشق بیتاب گذارد

20. در گردن معشوق ز انداز بلندست

21. با نامه پیچیده شود حشر، قیامت

22. از حیرت روی تو زبانی که به بندست

23. کوته نظران آنچه شمارند سعادت

24. چون دیده دل باز شود حسرت چندست

25. از خویش برون آی که پیراهن بادام

26. از پوست چو زد خیمه برون، پرده قندست

27. صائب به جز از معنی بیگانه ما نیست

28. امروز غزالی که سزاوار کمندست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یار با ما بی‌وفایی می‌کند
* بی‌گناه از من جدایی می‌کند
شعر کامل
سعدی
* چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
* بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
شعر کامل
حافظ
* ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
* که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
شعر کامل
سعدی