صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 231

1. آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را

2. می شود روشن ز خاکستر سواد آیینه را

3. گر می روشن کند از مشرق مینا طلوع

4. صبح شنبه می توان کردن شب آدینه را

5. می توان در سینه روشن ضمیران روی دید

6. آب می سازد فروغ این گهر گنجینه را

7. زندگانی با فشار قبر کردن مشکل است

8. پاک کن از صفحه خاطر غبار کینه را

9. دیده آیینه را جوهر بود موی زیاد

10. پاک کن چون صوفیان از علم رسمی سینه را

11. با بصیرت، چشم ظاهربین نمی آید به کار

12. روزنی حاجت نباشد خانه آیینه را

13. چون زره زیر قبا، پوشیده از مردم کنند

14. موشکافان طریقت خرقه پشمینه را

15. خرقه پوشی، بر دو عالم آستین افشاندن است

16. چون گدایان رقعه حاجت مکن هر پینه را

17. در غم فردا سرآمد شادی امروز ما

18. یاد شنبه تلخ بر طفلان کند آدینه را

19. نیست صائب علم رسمی سینه صافان را به کار

20. می کند مغشوش، جوهر صفحه آیینه را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
* ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند
شعر کامل
سعدی
* نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
* ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
شعر کامل
رودکی
* زین گلستان عاقبت چون باد می باید گذشت
* بر درختی هر زمان چون تاک پیچیدن چرا
شعر کامل
صائب تبریزی