صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 239

1. شوق دیدار تو می بخشد نظر آیینه را

2. می دهد در بیضه فولاد پر آیینه را

3. جوهر آسوده را شوق تماشای رخت

4. خارخار عشق سازد در جگر آیینه را

5. پرتو خورشید را تسخیر کردن مشکل است

6. شوخی حسن تو دارد دربدر آیینه را

7. کی به فکر دیده حیران من خواهد فتاد؟

8. حسن محجوبی که افکند از نظر آیینه را

9. کشور حسن ترا در یک نفس تسخیر کرد

10. هست اقبال سکندر در نظر آیینه را

11. چرب نرمی را اگر طوطی شعار خود کند

12. همچو موم سبز می گیرد به بر آیینه را

13. یک نظر رخسار او را دید و مدتها گذشت

14. آب می گردد همان در چشم تر آیینه را

15. از قبول نقش خواهد ساده شد لوح دلش

16. گر چنین سازد جمالت بی خبر آیینه را

17. جلوه گاه دوست را دارند اهل دل عزیز

18. عاشق از رخسار می گیرد به زر آیینه را

19. زود می گردد مکدر خاطر روشندلان

20. بیم زنگارست از آب گهر آیینه را

21. کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم

22. پاک نتوان کرد با دامان تر آیینه را

23. علم رسمی می گزد روشندلان را همچو مار

24. می خلد در دل ز جوهر نیشتر آیینه را

25. هیچ نعمت با دل روشن نمی گردد طرف

26. می دهد ترجیح، طوطی بر شکر آیینه را

27. کوته اندیشند صائب مردم خودبین دهر

28. ورنه صد تیغ است در زیر سپر آیینه را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهان آفریننده یار منست
* دل و تیغ و بازو حصار منست
شعر کامل
فردوسی
* گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
* هر روز عشق بیشتر و صبر کمترست
شعر کامل
سعدی
* گل چو درگیرد چراغ از شمع کافوری صبح
* بلبل شوریده چون پروانه ناپروا شود
شعر کامل
سلمان ساوجی