صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2612

1. رزق هر کس چون صدف از عالم بالا بود

2. فارغ از چین جبین موجه دریا بود

3. از دو عالم در گذشتم تا شدم فرد از جهان

4. زور بر راه آورد چون راهرو تنها بود

5. محو گردد نقش هستی دل چو گردد صیقلی

6. جوهر فولاد در آیینه ناپیدا بود

7. سرمه بیداری دزدست خواب پاسبان

8. می رود ایمان به غارت دل چو نابینا بود

9. گر فتد بینا و نابینا به چاهی از قضا

10. زان میان خجلت نصیب دیده بینا بود

11. نیست صدر و آستان در مجلس روشندلان

12. جای کف مانند عنبر بر سر دریا بود

13. از تبسم چون دهد پیوند دلها را به هم؟

14. آن که از چین جبین شیرازه دلها بود

15. گفتگوی طوطیان صائب سراسر قالبی است

16. هر که بی تعلیم می گوید سخن گویا بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن چه بر من می‌رود دربندت ای آرام جان
* با کسی گویم که در بندی گرفتار آمدست
شعر کامل
سعدی
* تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
* تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم
شعر کامل
حافظ
* گر روز حشر پرده ز رویش برافکنند
* ایزد به روی بنده نیارد گناه را
شعر کامل
نظیری نیشابوری