غزل شمارهٔ 266
1. ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما
2. رزق قانون می شود تخمی که می کاریم ما
3. هر که پا کج می گذارد ما دل خود می خوریم
4. شیشه ناموس عالم در بغل داریم ما
5. در شکار شوخ چشمان دست و پا گم می کنیم
6. ورنه آهو را به دام خویش می آریم ما
7. در کف عشقیم عاجز، ورنه در میدان رزم
8. شیر مردان را به مژگان جبهه می خاریم ما
9. نیست صائب قسمت کوتاه بینان هوس
10. آنچه از چشم سیاهش در نظر داریم ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده