صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2798

1. به امید چه دنبال زبان کس چون جرس افتد؟

2. خموشی به زفریادی که بی فریادرس افتد

3. قدم بیرون منه از پای خم تا دسترس داری

4. که از خمیازه پا، مست در دست عسس افتد

5. جدا از مرشد کامل مشو کامل نگردیده

6. که رزق خاک می گردد ثمر چون نیمرس افتد

7. نگردد خرج ره چون آب باریکی که من دارم؟

8. در آن صحرای بی پایان که سیلاب از نفس افتد

9. نمی سوزد دلی بر بلبل رنگین نوای من

10. مگر از شعله آوازم آتش در قفس افتد

11. ز مکر خود رهایی نیست مکار سیه دل را

12. که اول عنکبوت خام در دام مگس افتد

13. سلامت خواهی از خار تمنا پاک کن دل را

14. که بیکارست عاجز نالی آتش چون به خس افتد

15. به خط زان لعل شکر بار دشوارست دل کندن

16. که ترک شهد نتوان کرد چون دروی مگس افتد

17. به خاموشی توان در مخزن اسرار ره بردن

18. که گوهر در کف غواص از پاس نفس افتد

19. نه خرسندی است گر بستم زفریاد و فغان لب را

20. که خامش می شود مظلوم چون بی دادرس افتد

21. جدایی نیست زان از هم شب و روز مرا صائب

22. که از شبهای بی پایان من صبح از نفس افتد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما نقد عافیت به می ناب داده ایم
* خار و خس وجود به سیلاب داده ایم
شعر کامل
رهی معیری
* از چو من آزاده‌ای الفت بریدن سهل نیست
* می‌رود با چشم گریان سیل از ویرانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری
* خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
* همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
شعر کامل
سعدی