صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2870

1. سفیدی پرده دار چشم خونپالا نمی گردد

2. کف دریا زطوفان مانع دریا نمی گردد

3. زشوق پای بوس بحر در سر آتشی دارم

4. که سیل من غبارآلود از صحرا نمی گردد

5. مکن با عشق ای عقل گرانجان دعوی بینش

6. که کوه قاف هم پرواز با عنقا نمی گردد

7. به صد امید دل را صیقلی کردم، ندانستم

8. که در آیینه آن آیینه رو پیدا نمی گردد

9. زتنهایی دل خود می خورد خو کرده صحبت

10. به خود هر کس که گردید آشنا تنها نمی گردد

11. زتصویر دل شیرین به خود چون بید می لرزم

12. وگرنه تیشه من کند از خارا نمی گردد

13. مگر می آورد آبی به روی کار ما، ورنه

14. به آب زندگانی آسیای ما نمی گردد

15. ندارد موشکافی حاصلی غیر از پریشانی

16. نپوشد تا نظر از خود کسی بینا نمی گردد

17. ندارد راه در دلهای قانع شورش دنیا

18. که هرگز آب گوهر تلخ از دریا نمی گردد

19. اگر ذوق سخن داری دل خود ساده کن صائب

20. که بی آیینه هرگز طوطیی گویا نمی گردد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نه نشاط دوستانم نه فراغ بوستانم
* بروید ای رفیقان به سفر که من اسیرم
شعر کامل
سعدی
* دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
* ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست
شعر کامل
سعدی
* عیب نبود گر ترنج از دست نشناسم که نیست
* در همه مصرم کسی چون یوسف کنعان عزیز
شعر کامل
خواجوی کرمانی