صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2927

1. مرا فکر غریب آواره دایم از وطن دارد

2. که از نازک خیالان اینقدر درد سخن دارد؟

3. اگر نه روی گرم کارفرما در نظر باشد

4. که در شبها چراغی پیش دست کوهکن دارد؟

5. سفر کن تا چو یوسف شمع امیدت شود روشن

6. که گردد کور هر کس رو به دیوار وطن دارد

7. کف خاکستری شد خضر از داغ پشیمانی

8. چه آب خوشگوار است این که آن چاه ذقن دارد

9. کدامین غنچه لب در صحن این گلزار می خندد؟

10. که از شرمندگی گل رو به دیوار چمن دارد

11. تو ظاهر بین کف از بحر و صدف می بینی از گوهر

12. وگرنه هر حبابی یوسفی در پیرهن دارد

13. سخن رنگ حقیقت بر گرفت از پرتو صائب

14. سهیل تازه رو کی اینقدر حق بر یمن دارد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
* که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
شعر کامل
سعدی
* سبکبار مردم سبک‌تر روند
* حق این است و صاحبدلان بشنوند
شعر کامل
سعدی
* رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد
* بگذارید که آوازه جنت شنود
شعر کامل
صائب تبریزی