صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3042

1. زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد

2. زرفتار تو از آب روان فریاد می خیزد

3. به هر گلشن که با آن قد رعنا جلوه گر گردی

4. به تعظیم تو سرو از جای خود آزاد می خیزد

5. ز آب آیینه روشن پذیرد زنگ و شیرین را

6. زدل زنگار از تردستی فرهاد می خیزد

7. کجا خون می تواند شست رنگ از غنچه پیکان؟

8. به می کی گرد کلفت از دل تا شاد می خیزد؟

9. اگر چون کاسه خالی نیستند از مغز این سرها

10. چرا انگشت بر هر لب زنی فریاد می خیزد؟

11. کند از علم رسمی پاک، دل را ساده لوحیها

12. به صیقل جوهر از آیینه فولاد می خیزد

13. چرا صائب به هم دارند غیرت کشتگان او؟

14. رقم یکدست اگر از خامه فولاد می خیزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست
* بیایید بیایید که دلدار رسیده‌ست
شعر کامل
مولوی
* باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
* تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
شعر کامل
سعدی
* با چنین قامت و بالا چو درآیی در باغ
* سر بزیر آورد و پای تو بوسد عرعر
شعر کامل
سیف فرغانی