صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3062

1. هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد

2. پی بیرون شد از دریای غم کشتی مهیا شد

3. زماه نو چنان شد صیقلی آیینه دلها

4. که هر کس هر چه در دل داشت بی مانع هویدا شد

5. به از روشندلی تیر شهابی نیست شیطان را

6. که شد باریک زاهد تا هلال عید پیدا شد

7. به ساغرهای پی در پی مرا دریاب ای ساقی

8. که بر تن پوست خشک از زهد خشکم همچو مینا شد

9. به چندین چشم بر گردون هلال عید می جستم

10. زموج باده چندین ماه نو یکبار پیدا شد

11. به صد رنگینی طاوس بیرون آمد از خلوت

12. بط می گرچه چندی از نظر پنهان چو عنقا شد

13. به یک ناخن گره نتوان گشود از عقده مشکل

14. دل عالم زماه عید حیرانم که چون وا شد

15. چو بوی گل که از بسیاری برگ گل افزاید

16. زماه روزه حسن دختر رز عالم آرا شد

17. نگردد ساز چون قانون عشرت می پرستان را؟

18. که مضراب دگر صائب زماه نو مهیا شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
* در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
شعر کامل
حافظ
* خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
* که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
شعر کامل
حافظ
* فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
* تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
شعر کامل
حافظ