صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3093

1. خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد

2. خوشا چاکی که چون خرما به جیب استخوان باشد

3. همیشه کاروان را گرد از دنبال می آید

4. مرا گرد کسادی پیش پیش کاروان باشد

5. دلش از شکوه من چون چراغ طور می سوزد

6. چرا کس در شکایت اینقدر آتش زبان باشد؟

7. حصار خویش کردم سخت جانی را، ندانستم

8. که شمشیر قضا را جان سخت من فسان باشد

9. به یک تقصیر سهل از مردم آگاه می رنجم

10. نظر پوشیدن از بیدار دل خواب گران باشد

11. تراوش می کند این نکته از بیهوشی مجنون

12. که سنگ کودکان دیوانه را رطل گران باشد

13. خزان از دور می بوسد زمین و باز می گردد

14. در آن گلشن که بلبل صائب آتش زبان باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طلسمی که ضحاک سازیده بود
* سرش به آسمان برفرازیده بود
شعر کامل
فردوسی
* در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
* نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
شعر کامل
حافظ
* تا غنچه به باغ از دهن تنگ تو دم زد
* عطار صبا مشک ختن در دهنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی