صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 310

1. مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا

2. که بیم این جهانی، می شود یکسر امید آنجا

3. مگیر آرام اینجا، تا توانی آرمید آنجا

4. که هر کس گشت کاهل، روی آسایش ندید آنجا

5. ندارم با سیه کاری ز محشر بیم رسوایی

6. که از خجلت نخواهد نامه من شد سفید آنجا

7. ازان خون بر سر تیغ شهادت می شود اینجا

8. که چون گل، سرخ رو از خاک می خیزد شهید آنجا

9. غریبی ناگوار از قطع اسباب است بر مردم

10. نبیند روی غربت هر که رخت خود کشید آنجا

11. نخورد اینجا ز غفلت هر که روی دست از دنیا

12. نخواهد از ندامت پشت دست خود گزید آنجا

13. ز خاموشی گذارد هر که اینجا بر جگر دندان

14. به جنت می تواند رفت بی گفت و شنید آنجا

15. کسی کز سایه اش اینجا نیاسود آتشین مغزی

16. کجا در سایه طوبی تواند واکشید آنجا؟

17. چو خود را یافتی، در توست هر مطلب که می جویی

18. به خود هر کس رسید اینجا، به آسانی رسید آنجا

19. ز دل باشد، گشادی هست اگر در حشر جانها را

20. که عقل از اندرون خانه می دارد کلید آنجا

21. مشو صائب ز آه و ناله غافل تا نفس داری

22. که آه سرد اینجا، سایه ها دارد ز بید آنجا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
* ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
شعر کامل
حافظ
* این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی
* از شادی آن در پوست چون نار نمی‌گنجد
شعر کامل
عراقی
* دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد
* چو بیماری که گرداند ز تاب درد بالین را
شعر کامل
صائب تبریزی