صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3177

1. کسی کز عقل وحشی شد چون مجنون بد نمی بیند

2. زخود رم کرده آزاری زدام و دد نمی بیند

3. سبکروحی که شد سرگرم سیر عالم بالا

4. سرش چون شمع اگر در زیر پا افتد نمی بیند

5. درین عبرت سرا سالک ره باریک عقبی را

6. زدنیا چشم ظاهر تا نمی پوشد نمی بیند

7. غباری نیست بر خاطر زشبنم باغ جنت را

8. دل روشن زچوب منع دست رد نمی بیند

9. زند آیینه را بر سنگ اگر چون خضر اسکندر

10. میان خویش و آب زندگانی سد نمی بیند

11. مگر حفظ الهی دستگیر مردمان گردد

12. وگرنه پیش پای خود یکی از صد نمی بیند

13. ندارد جز گرستن خنده بیهوده انجامی

14. مآل خویش را برقی که می خندد نمی بیند

15. به زیر پایه بید آن که از خورشید آساید

16. زهر برگی به فرقش تیغ می بارد نمی بیند

17. به این باریک بینی عنکبوت از حرص کوته بین

18. که خود پیش از مگس در دام می افتد نمی بیند

19. کسی کز چشم بد فرزند خود را پاس می دارد

20. به فرزند کسان صائب به چشم بد نمی بیند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
* دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شعر کامل
سعدی
* صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
* هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شعر کامل
حافظ
* مجو ایمنی در سرای فسوس
* که گه سندروسست و گاه آبنوس
شعر کامل
فردوسی