صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3183

1. به بی برگی قناعت می کنم تا نوبهار آید

2. به زخم خار دارم صبر تا گل در کنار آید

3. گلی نشکفت بر رخسارم از میخانه پردازی

4. مگر در خون خود غلطم که رنگم برقرار آید

5. سرشک تلخ من آن روز نقل انجمن گردد

6. که یارم با لبی شیرین تر از خواب بهار آید

7. به فرصت می توان خصم سبکسر را ادب کردن

8. مدارا می کنم با عقل تا فصل بهار آید؟

9. به راه عشق اگر خاری مرا در دامن آویزد

10. چنان گریم به درد دل که خون از چشم خار آید

11. مگر اشک پشیمانی به فریادم رسد، ورنه

12. چه دارم در بساط زندگی تا در شمار آید؟

13. نمی آید به کاری صائب اوراق پریشانم

14. مگر آن رخنه دیوار را روزی به کار آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
* گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
شعر کامل
حافظ
* چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
* که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
شعر کامل
حافظ
* بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
* کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
شعر کامل
حافظ