صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3211

1. ز مغز من به صهبا خشکی غم برنمی آید

2. رسانم گر به آب این خاک را، نم برنمی آید

3. به خون نتوان ز روی تیغ شستن جوهر خط را

4. به زور باده از دل ریشه غم برنمی آید

5. عبث از خواری اخوان شکایت می کند یوسف

6. عزیز مصر گردیدن ازین کم برنمی آید

7. مگر چون خار و خس در دامن تسلیم آویزد

8. وگرنه موج ازین دریا مسلم برنمی آید

9. نمی آید ز دل بی عشق بیرون قطره اشکی

10. ز گلشن بی کمند مهر شبنم برنمی آید

11. عیار بدگهر از صحبت نیکان نیفزاید

12. به دست راست، نقش چپ زخاتم برنمی آید

13. ازان مغلوب می گردی که بر خود نیستی غالب

14. اگر با خود برآیی با تو عالم برنمی آید

15. اگر نه سرمه دارد در گلو صائب زآه ما

16. چه پیش آمد که از صبح جزا دم برنمی آید؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
* وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شعر کامل
حافظ
* با غم ایوب نیست رنج مرا نسبتی
* صبرم ازو کم‌ترست، دردم ازو بیش‌تر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* گفتی شبی به خواب تو آیم ولی چه سود
* چون من به عمر خویش ندانم که خواب چیست
شعر کامل
جامی