صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3217

1. زمن راز دل صدچاک پوشیدن نمی آید

2. زبوی گل، نفس در سینه دزدیدن نمی آید

3. اگرچه خار این بستانم، اما خار دیوارم

4. زدست کوته من دل خراشیدن نمی آید

5. اگر دریای گوهر زیر دامن چون حباب آرم

6. زچشم سیر من بر خویش بالیدن نمی آید

7. زخواب نیستی برجسته ام از شورش هستی

8. زدست من بغیر از چشم مالیدن نمی آید

9. فلکها سینه می دزدند از داغ جنون من

10. زهر کم ظرف رطل عشق نوشیدن نمی آید

11. مرا مست لقا سر در بیابان جهان دادی

12. ندانستی زمستان غیر لغزیدن نمی آید؟

13. به هر سروی که پیچم نگسلم پیوند از و هرگز

14. زمن چون تاک بر هر نخل پیچیده نمی آید

15. بشو دست از جهان گر چشم فیض از صبحدم داری

16. که از دست نگارین شیر دوشیدن نمی آید

17. به یک نیت تمام عمر می آرم بسر صائب

18. به هر نیت زمن چون قرعه غلطیدن نمی آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* امشب که از فروغ رخش، لاله داغ بود
* شبنم، سپند مجمر گلهای باغ بود
شعر کامل
حزین لاهیجی
* گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت
* این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
* چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
شعر کامل
سعدی