صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3310

1. دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟

2. کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد؟

3. غمزه شوخ ترا نیست محرک در کار

4. تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد

5. دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما

6. فیض صبح وطن این شام غریبان دارد

7. چرخ از حلقه بگوشان قدیم است او را

8. سر زلفی که مرا بی سر و سامان دارد

9. آرزو از دل ارباب هوس می شوید

10. چهره ای کز عرق شرم نگهبان دارد

11. دامن شب مده از دست که این ابر سیاه

12. در ته دامن خود چشمه حیوان دارد

13. بیشتر ساده دلان کشته شمشیر خودند

14. صبح از خنده خود زخم نمایان دارد

15. مگذر از دامن صحرای قناعت کانجا

16. مور در زیر نگین ملک سلیمان دارد

17. از جگر سوختگان نیست بجز لاله کسی

18. که چراغی به سر خاک شهیدان دارد

19. در پریشانی خلق است مرا جمعیت

20. دل من طالع سی پاره قرآن دارد

21. آفتاب است چو شبنم ز نظر بازانش

22. گلعذاری که مرا واله و حیران دارد

23. نتوان جمع به شیرازه سامان کردن

24. خاطری را که غم رزق پریشان دارد

25. آن که از تیغ تغافل دو جهان بسمل اوست

26. دست در گردن دلهای پریشان دارد

27. خواری چرخ بود رزق عزیزان صائب

28. روی یوسف خبر از سیلی اخوان دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی
* بی حجاب تن خاکی نرسد جان به کمال
* پسته بی پوست محال است که خندان گردد
شعر کامل
صائب تبریزی
* او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
* دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود
شعر کامل
سعدی