صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3526

1. ساقی از جامی اگر خاطر ما شاد کند

2. به ازان است که صد میکده آباد کند

3. چشم خفته است غزالی که ندارد شوخی

4. من و آن صید که خون در دل صیاد کند

5. آخر ای پادشه حسن چه انصاف است این؟

6. که در ایام تو عشق اینهمه بیداد کند

7. یاد ایام جنون بر سر من بارد سنگ

8. کودکان را چو ز مکتب کسی آزاد کند

9. جز خط سبز که فرمان سلیمان دارد

10. آدمی را که تواند که پریزاد کند؟

11. گل رخسار ترا اینهمه عاشق بس نیست؟

12. که نظر باز دگر از عرق ایجاد کند

13. نایتیمانه ز دیوانه ام آن طفل گذشت

14. می توانست به سنگی دل من شاد کند

15. ماتم واقعه لیلی و مجنون دارد

16. هر درایی که درین بادیه فریاد کند

17. چون رسد وقت، دهد جان به دم تیشه خویش

18. بیستون گر چه سپرداری فرهاد کند

19. اگر از سختی ایام شود آدم نرم

20. روی من تربیت سیلی استاد کند

21. بخل بهتر ز سخایی که به آوازه بود

22. تیرگی به ز چراغی است که فریاد کند

23. خنده کبک شود ناله خونین صائب

24. بیستون یاد چون از رفتن فرهاد کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به جانب سفر آن تُرک تندخو رفتست
* خبر دهید مرا کز کدام سو رفتست
شعر کامل
جامی
* آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است
* خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
* در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
شعر کامل
حافظ