صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3539

1. غم محال است که تدبیر دل من نکند

2. این نه برقی است که دلسوزی خرمن نکند

3. سرو چون قامت عاشق طلبی جلوه دهد

4. چه کند فاخته گر طوق به گردن نکند؟

5. ما و فرهاد به یک زخم ز عالم شده ایم

6. خون ما خواب به افسانه دشمن نکند

7. همه شب ناخن من با دل من در جنگ است

8. چه کند صیقل اگر آینه روشن نکند؟

9. بال پروانه ما شمع تجلی طلب است

10. عشقبازی به جگرگوشه گلخن نکند

11. بس که غم قفل به دلهای پریشان زده است

12. غنچه ای در دل شب یاد شکفتن نکند

13. چشم صائب ز جمال تو چنان معمورست

14. که توجه به گل و لاله ایمن نکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
* کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش
شعر کامل
حافظ
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
* بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
شعر کامل
سعدی