غزل شمارهٔ 366
1. نسوزد دل به آه گرم من چرخ بد اختر را
2. ز دود تلخ پروا نیست چشم سخت مجمر را
3. منم کز تیره بختی ها ندارم صبح امیدی
4. وگرنه در سواد دل بهاری هست عنبر را
5. به حرف و صوت مهر خامشی را بر مدار از لب
6. سپر داری کن از تاراج مور این تنگ شکر را
7. دل قانع ز احسان کریمان است مستغنی
8. به آب تلخ دریا احتیاجی نیست گوهر را
9. نسوزد پرده شرم و حیا را باده روشن
10. ز آتش نیست پروایی پر و بال سمندر را
11. ز آب زندگی آیینه هم زنگار می گیرد
12. بود ظلمت نصیب از چشمه حیوان سکندر را
13. گران بر خاطر آزادمردان نیست کوه غم
14. ز بار دل نمی گردد دو تا قامت صنوبر را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده