صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3706

1. بغیر اشک که راه نگاه من بندد

2. که دیده قافله ای چشم راهزن بندد؟

3. روا مدار خدایا که متحست زر می

4. به زور گیرد و بر گوشه کفن بندد

5. بغیر سوختن و گریه کردن و مردن

6. چه طرف شمع ازین تیره انجمن بندد؟

7. نمی کند گله ام گوش، اگرچه بتواند

8. در هزار شکایت به یک سخن بندد

9. نسیم مصر به کوی تو گر گذار کند

10. عبیر خاک رهت را به پیرهن بندد

11. به انتقام دل پرخراش، جا دارد

12. که بیستون کمر قتل کوهکن بندد

13. عجب مدار ز هر مو چو چنگ اگر نالم

14. که عشق زمزمه بر تار پیرهن بندد

15. خزان ز سردی آهم چو بید می لرزد

16. اگرچه در نفسی نخل صد چمن بندد

17. به این ثبات قدم شرم باد شبنم را

18. که صف برابر خورشید تیغ زن بندد

19. ازین چه سود که دیوار باغ افتاده است؟

20. که شرم عشق همان در به روی من بندد

21. نکرد از زر گل بی نیاز بلبل را

22. کدام مرغ، دگر دل درین چمن بندد؟

23. که غیر شاعر شیرین سخن دگر صائب

24. بلند نام شود چون لب از سخن بندد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
* ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
شعر کامل
سعدی
* بهار خرمی در پوست دارد نخل بی برگش
* به ظاهر گر چه افسرده است در فصل خزان سودا
شعر کامل
صائب تبریزی
* حال عشاق تو گلهای گلستان دانند
* که به سودای رخت جامه درانند هنوز
شعر کامل
فروغی بسطامی