غزل شمارهٔ 3726
1. غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد؟
2. ز سر گذشته چه پروای دردسر دارد؟
3. اثر مجو ز دعا تا دلت درست بود
4. که در شکستگی این بیضه بال و پر دارد
5. پسر تلاش یتیمی کند ز حسن غریب
6. صدف چه آبله ها در دل از گهر دارد
7. کسی ز قید جهان همچو سرو آزادست
8. که با هزار گره دست بر کمر دارد
9. به شیشه باده پر زور کار سنگ دارد
10. ز بیقراری من آسمان خطر دارد
11. چنان که از سگ خاموش راهرو ترسد
12. ز آرمیدگی نفس، دل حذر دارد
13. چو نیست قسمت صائب حدیث تلخی ازو
14. چه سود ازین که لبت تنگها شکر دارد؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده