غزل شمارهٔ 3745
1. صراحیی که دم صبح قلقلی دارد
2. چو بلبلی است که مد نظر گلی دارد
3. زبان شانه ز وصفش به یکدیگر پیچید
4. کجا بهشت چو آن زلف سنبلی دارد؟
5. سرم ز شعله سودا چو دود می نگرد
6. مگر دلم سر پیوند کاکلی دارد؟
7. ز حال صائب و نومیدیش چه می پرسی
8. نمی رسد به تو دستش، توکلی دارد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده