صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3758

1. بیاض گردن او دست من ز کار برد

2. بیاض خوش قلم از دست اختیار برد

3. بجز خط تو کز او چشمها شود روشن

4. که دیده گرد که از دیده ها غبار برد؟

5. به خون کسی که تواند خمار خویش شکست

6. چرا به میکده دردسر خمار برد؟

7. نشسته است به خون گرچه هیچ کس خون را

8. مرا غبار ز دل سیر لاله زار برد

9. ز ضعف تن به زمین نقش بسته ام صائب

10. مگر مرا تپش دل به کوی یار برد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شقایق سنگ را بتخانه کرده
* صبا جعد چمن را شانه کرده
شعر کامل
نظامی
* بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
* مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
شعر کامل
وحشی بافقی
* ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم
* مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست
شعر کامل
خواجوی کرمانی