صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 380

1. به زلف عنبرین روبند خوبان جلوه گاهش را

2. به نوبت پاس می دارند گلها خار راهش را

3. ز دست کوته مشاطه این جرأت نمی آید

4. مگر گردون ز پستی بشکند طرف کلاهش را

5. به این شوکت ندارد یاد، گردون صاحب اقبالی

6. نمی پاشد ز هم باد صبا گرد سپاهش را

7. کند از دورباش ناز او پهلو تهی گردون

8. چه حد دارد که در آغوش گیرد هاله ماهش را؟

9. ز شوخی گر چه می ماند به آهو چشم پر کارش

10. شکوه پنجه شیرست مژگان سیاهش را

11. ز دست انداز او گردد نگارین، پای سیمینش

12. نپیچد بر کمر در جلوه، گر زلف سیاهش را

13. به سیر کوچه باغ خلد اگر اقبال فرماید

14. عبیر پیرهن سازند حوران خاک راهش را

15. عزیز مصر تا کنعان گریبان چاک می آمد

16. اگر می داشت یوسف در نکویی دستگاهش را

17. ز فکر قامت رعنای او دل حسرتی دارد

18. که چون طول امل پایان نباشد مد آهش را

19. ازان غارتگر ایمان و دل، رویی که من دیدم

20. عجب دارم به رو آرند در محشر گناهش را

21. زد از بی تابی دل بر در بیگانگی صائب

22. پس از عمری که با خود آشنا کردم نگاهش را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
* چه دست‌ها که ز دست تو بر خداوند است
شعر کامل
سعدی
* به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
* که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
شعر کامل
حافظ
* در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
* آری طریق دولت چالاکی است و چستی
شعر کامل
حافظ