غزل شمارهٔ 3908
1. اگر ز چهره داغم نقاب بردارند
2. جهانیان نظر از آفتاب بردارند
3. چنان مکن که به حال خودت گذارد عشق
4. نه دوستی است که دست از کباب بردارند
5. ز چشم شور تماشاییان مشو غافل
6. که رنگ نشأه ز روی شراب بردارند
7. ز شرم وصل شدم آب دوستان چه شدند
8. که نخل موم من از آفتاب بردارند
9. اگر به مجلس روحانیان رسی صائب
10. بگو که قسمت ما را شراب بردارند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده