صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 391

1. به دنیا ساختم مشغول چشم روشن دل را

2. به این یک مشت گل مسدود کردم روزن دل را

3. ندانستم که خواهد رفت چندین خار در پایم

4. شکستم بی سبب در خرقه تن سوزن دل را

5. فریب جسم خوردم، کشتیم در گل نشست آخر

6. نمی ماندم به جا، گر می گرفتم دامن دل را

7. مرا گر هیزم دوزخ کند افسوس، جا دارد

8. که بی برگ از ثمر کردم نهال ایمن دل را

9. دلی از سنگ خارا، گوشی از آهن به دست آور

10. که با این گوش و دل نتوان شنیدن شیون دل را

11. ندانستم که خواهد شد سیه عالم به چشم من

12. عبث بر باد دادم نکهت پیراهن دل را

13. حیات جاودانی از خدا چون خضر می خواهم

14. که پاک از سبزه بیگانه سازم گلشن دل را

15. خرد را شهپر پرواز از رطل گران باشد

16. نگیرد کوه غم دامان از خود رفتن دل را

17. نمی شد خشک چون دست بخیلان پرده چشمت

18. اگر می دید یک بار آفتاب روشن دل را

19. نظرپرداز شد چون سرمه مغز استخوان من

20. به آه آتشین تا نرم کردم آهن دل را

21. ز آتش طلعتان باغ و بهاری داشتم صائب

22. ندیدم روز خوش تا سرد کردم گلخن دل را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دستگیری نتوان داشت توقع ز غریق
* اهل دنیا همه درمانده تر از یکدگرند
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن که پرنقش زد این دایره مینایی
* کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* زمانه زرد گل بر روى من ریخت
* همان مشکم به کافور اندر آمیخت
شعر کامل
فخرالدین اسعد گرگانی