صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3931

1. اگر نه چشم من آن دلنواز باز کند

2. مرا ز هر دو جهان کیست بی نیاز کند

3. میان نازک او را نگاه موی شکاف

4. مگر به پیچ وخم از زلف امتیازکند

5. فغان که چشم بد آفتاب کم فرصت

6. امان نداد به شبنم که چشم باز کند

7. حیا مدار توقع ز آتشین رویی

8. که همچو شمع زبان در دهان گاز کند

9. چه فتنه ها کند آن چشم شوخ در مستی

10. که کار رطل گران وقت خواب ناز کند

11. گهر به رشته بینش ز هر نگاه کشد

12. به عبرت آن که درین پرده چشم باز کند

13. جبین گشاده به سایل کسی که برنخورد

14. به روی دولت ناخوانده در فراز کند

15. بغیر مهر خموشی که می فزاید عمر

16. که دیده است گره رشته را دراز کند

17. نشد گشایشی از زلف و خط مگر صائب

18. تمام کار من آن چشم نیم باز کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد
* حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت
شعر کامل
حافظ
* ارزن اندر آسیا سالم‌تر است از من که هست
* بار عشق او چو کوه و جسم زار من چو کاه
شعر کامل
محتشم کاشانی
* چو خواهی که پیدا کنی گفت‌وگوی
* بباید زدن سنگ را بر سبوی
شعر کامل
فردوسی