صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4022

1. چه شد که دامن یار از کفم رها گردید

2. که بوی گل نتواند ز گل جدا گردید

3. ز بیخودی چو عنان گسسته رفت از دست

4. به بوی زلف تو هر کس که آشناگردید

5. منم که نیست ز آرامگاه خود خبرم

6. وگرنه قطره به دریا ز ابر واگردید

7. نسیم عهد که یارب گذشت ازین گلشن

8. که سربسر گل این باغ بیوفا گردید

9. مرا به گوشه چشم عنایتی دریاب

10. که استخوان من از سنگ توتیا گردید

11. ز ریزش دل من اندکی خبر دار

12. کسی که دامن گل از کفش رهاگردید

13. چو ماه عید به انگشت می نمایندم

14. ز بار درد اگر قامتم دوتاگردید

15. ازان زمان که مرا عشق زیر بارکشید

16. قد خمیده من قبله دعا گردید

17. هزار خانه آغوش را به خاک نشاند

18. ترا به خانه زین هر که رهنما گردید

19. چسان ز میکده مخمور بگذرم صائب

20. نمی توان ز لب بحر تشنه واگردید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
* که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
شعر کامل
حافظ
* آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
* آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
* به سر نکوفته باشد در سرایی را
شعر کامل
سعدی