غزل شمارهٔ 4131
1. مردان ز جان خویش نه آسان گذشته اند
2. خون خورده اند تا ز سر جان گذشته اند
3. گردیده است آب دل رهروان عشق
4. تا از پل شکسته امکان گذشته اند
5. فردای باز خواست چه آسوده خاطرند
6. امروز آن کسان که ز سامان گذشته اند
7. از صدر تا رسند بزرگان به آستان
8. از عالم آستانه نشینان گذشته اند
9. پروانه حلاوت افکار صائبند
10. آن طوطیان که از شکرستان گذشته اند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده