صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4340

1. اندیشه ز کلفت دل بیتاب ندارد

2. پروای غبار آینه آب ندارد

3. از فکر مکان جان مجرد بود آزاد

4. حاجت به صدف گوهر نایاب ندارد

5. درمان بود آن درد که اظهار توان کرد

6. آن زخم کشنده است که خوناب ندارد

7. در فقر وفنا کوش که جمعیت خاطر

8. فرش است در آن خانه که اسباب ندارد

9. ریزد ز هم از پرتو منت دل نازک

10. ویرانه ما طاقت مهتاب ندارد

11. سر گرم طلب باش که چندان که روان است

12. از زنگ خطر اینه آب ندارد

13. بر آینه ساده دلان نقش گران است

14. دیوار حرم حاجت محراب ندارد

15. صائب به چه امید برآییم ز غفلت

16. بیداری ما آگهی خواب ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در گلستانی که شمشاد تو آید در خرام
* سبزه خوابیده گردد قامت رعنای سرو
شعر کامل
صائب تبریزی
* همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست
* هم برون از عالمی، هم در کنار عالمی
شعر کامل
صائب تبریزی
* فارغی از قدر جوانی که چیست
* تا نشوی پیر ندانی که چیست
شعر کامل
نظامی