صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4371

1. دل را چه خیال است به می شاد توان کرد

2. این غمکده ای نیست که آباد توان کرد

3. گر دامن وحشت ادب عشق نگیرد

4. خون در دل بیرحمی صیاد توان کرد

5. معذور بود هر که فراموش کند از من

6. وحشی تر ازانم که مرا یاد توان کرد

7. از ناله جرس را نگشاید گره دل

8. دل چون تهی از درد به فریاد توان کرد

9. هرگز نشود تیر کج از زور کمان راست

10. ما را چه خیال است که ارشاد توان کرد

11. چون شعله خس نیم نفس بیش نباشد

12. از مستی اگر وقت خوش ایجاد توان کرد

13. از فکر کنی خالی اگر شیشه دل را

14. از ذکر خدا پر ز پریزاد توان کرد

15. فریاد که در سینه من بر سر هم غم

16. چندان نفتاده است که فریاد توان کرد

17. دل نیز خنک می شود از آه سحرگاه

18. صائب اگر آتش خمش از باد توان کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون تو در بستان برافکندی نقاب
* لاله را دل بر گل و نسرین بسوخت
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
* وه که این سلسله صد سلسله جنبان دارد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* از چو من آزاده‌ای الفت بریدن سهل نیست
* می‌رود با چشم گریان سیل از ویرانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری