صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4536

1. چو خوش است اتحادی که حجاب تن نماند

2. که من آن زمان شوم من که اثر ز من نماند

3. شده محو جان روشن تن ساده لوح غافل

4. که ز شمع غیرداغی به دل لگن نماند

5. ز کلام پوچ عالم جرسی است پر ز غوغا

6. به چه خلوت آورم رو که به انجمن نماند

7. ز نشان ونام بگذر به امید بازگشتن

8. که عقیق نامجو را هوس یمن نماند

9. چو قلم ازان ز خجلت سرخودبه زیر دارم

10. که ز من به جای چیزی بجز از سخن نماند

11. همه شب در انتظارم که چو شمع صبحگاهی

12. نفسی بر آرم از دل که نفس به من نماند

13. نگذاشت جان روشن اثری ز جسم صائب

14. که زشمع هیچ بر جا ز گداختن نماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
* که در طریقت ما کافریست رنجیدن
شعر کامل
حافظ
* اشکم ولی به پای عزیزان چکیده‌ام
* خارم ولی به سایهٔ گل آرمیده‌ام
شعر کامل
رهی معیری
* بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی‌ست
* شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالی‌ست!
شعر کامل
هلالی جغتایی