صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4559

1. می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار

2. چشم بندی می کند در بردن دل این غبار

3. زود در دل جای خود رانوخطان وامی کنند

4. دربغلها جای دارد مصحف خط غبار

5. عشق عالمسوز بر عشاق ابر رحمت است

6. لعل از سر چشمه خورشید گردد آبدار

7. ماتم و سور جهان با یکدگر آمیخته است

8. آب می گردد به چشم از خنده بی اختیار

9. ناقصان رامی کند کامل، سفر کردن ز خویش

10. می شود ابر بهاران چون هواگیرد بخار

11. می کند آزاد جان را سخنی دوران ز جسم

12. سنگ راآهن فلاخن می کند بهر شرار

13. نسیه سازد نعمت آماده را چشم حریص

14. در دل خرسند باشد نعمت بی انتظار

15. هر که خود را باخت صائب می زند نقش مراد

16. پاکبازست از پشیمانی حریف این قمار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
* جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
شعر کامل
حافظ
* در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
* وازدم در این بازی، عقل مصلحت بین را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
* تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
شعر کامل
حافظ