غزل شمارهٔ 4739
1. سرمایه جنون ز نسیم بهار گیر
2. داغت اگر کمی کند از لاله زار گیر
3. داغی که نیست سکه ناسور بر رخش
4. بی اعتبارتر ز زر کم عیار گیر
5. باد مراد رفت به طوفان نیستی
6. ای کشتی شکسته ز دریاکنار گیر
7. دیدی چگونه زد به زمین آفتاب را
8. از گردش زمانه دون اعتبار گیر
9. ذوقی است جانفشانی یاران به اتفاق
10. هم رقص نیستی شو و دست شرارگیر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده