صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4870

1. از خدا در عهد پیری یک زمان غافل مباش

2. از نشان زنهار دربحر کمان غافل مباش

3. چون گل رعنا خزان را در قفا دارد بهار

4. از ورق گردانی باد خزان غافل مباش

5. چون خبر از کاروان گر پیش نتوانی فتاد

6. چشم بگشا از غبار کاروان غافل مباش

7. گر به طوف کعبه مقصود نتوانی رسید

8. سعی کن زنهار از سنگ نشان غافل مباش

9. می کند زهر هلاهل کار خود در انگبین

10. ازگزند دشمن شیرین زبان غافل مباش

11. تا نسازی راست در دل حرف رابر لب میار

12. تیر تابیرون نرفته است ازکمان غافل مباش

13. قطره را دریا به شیرینی گرفت از دست ابر

14. اینقدر از حال دور افتادگان غافل مباش

15. مهر با چندین عصا در چاه مغرب اوفتاد

16. زینهاراز چاه خس پوش جهان غافل مباش

17. آب زیرکاه راباشد خطر از بحر بیش

18. صائب ازهمواری اهل زمان غافل مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند
* آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
شعر کامل
سعدی
* دست رغبت کس نمی سازد به سوی من دراز
* چون گل پژمرده برروی مزارافتاده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* نرگس بیمار تو گشته پرستار من
* تا چه کند این طبیب با دل بیمار من
شعر کامل
فروغی بسطامی