صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4884

1. چهره زرین چو باشد مخزن زر گومباش

2. هست چون سد رمق سد سکندر گو مباش

3. ازخشن پوشی چه پروا عارف دل زنده را؟

4. پشت این آیینه روشن گهر زر گومباش

5. در گلستان بی پر و بالی است تشریف وصال

6. بلبلان را قوت پرواز در پرگو مباش

7. با دل روشن چراغ روز باشد آفتاب

8. دربساط آسمان خورشید انورگو مباش

9. ساده لوحی خار پیراهن شمارد نقش را

10. خانه آیینه روشن مصور گو مباش

11. همت عالی است مستغنی ازین دنیای پوچ

12. بیضه عنقا هما رادر ته پرگو مباش

13. از گل ابری چه شوکت می فزاید بحر را

14. دل چو شد از عشق پرخون دیده تر گو مباش

15. غنچه خسبان راچو هست از کاسه زانو شراب

16. باده گلرنگ در مینا و ساغر گو مباش

17. چون خودآرایان دنیا خرج چشم بد شوند

18. جامه و دستار مارا برسر و برگو مباش

19. من که صائب لعل سازم سنگ را ازخون دل

20. در زمین چون تنگ چشمان گنج گوهر گو مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
* نه هر که آینه سازد سکندری داند
شعر کامل
حافظ
* مرا به آتش سوزنده رحم می آید
* که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
* که تا چو بلبل بی‌دل کنم علاج دماغ
شعر کامل
حافظ