غزل شمارهٔ 4969
1. ز جولان نظر مجروح می شد روی نیکویش
2. چسان دل دارد خط را کاین چنین استاد بررویش ؟
3. رمیدن جمع با خواب گران هرگز نمی گردد
4. چسان این هر دو را آمیخت با هم چشم جادویش ؟
5. به خال او سپردم خرده جان را،ندانستم
6. که در ایام خط پنهان کند رو خال هندویش
7. به تیغ بی نیازی می کشدخضر و مسیحا را
8. به صید من کجا رغبت کند مژگان دلجویش؟
9. مدار دلبری برنعل وارون است خوبان را
10. مشو زنهار صائب ناامید ازچین ابرویش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده