غزل شمارهٔ 4987
1. سرو گلزار بهشت است قد دلجویش
2. لاله باغ تجلی است رخ نیکویش
3. من که از رشک دل روشن خود می سوزم
4. چون ببینم که شود آینه همزانویش ؟
5. بخیه راز نهان جوهر شمشیر شده است
6. بس که شد آینه پردا(ز د)لم ازبویش
7. خانه اش گر شود از موج حوادث ویران
8. صائب آن نیست که لنگر بکند ازکویش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده