صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 499

1. گل ازان زود به بازار رساند خود را

2. که به آن گوشه دستار رساند خود را

3. چون خط سبز، نفس سوخته ای می باید

4. که به آن لعل شکربار رساند خود را

5. سنگ بر سینه زند قطره ز گوهر شب و روز

6. که به آن قلزم زخار رساند خود را

7. خون ما را چه قدر خون جگر باید خورد

8. که به آن غمزه خونخوار رساند خود را

9. صاف شو صاف که تا می نشود صاف از درد

10. نیست ممکن به لب یار رساند خود را

11. دامن دشت جنون جای تن آسانان است

12. به که دیوانه به بازار رساند خود را

13. رشته بی گرهی نیست درین بحر چو موج

14. که به آن گوهر شهوار رساند خود را

15. بسته دانه و آبند سراسر مرغان

16. زین قفس تا که به گلزار رساند خود را؟

17. نیست در بند جهان مرغ سبک پروازی

18. کز قفس تا سر دیوار رساند خود را

19. شیشه دل شود از سنگ ملامت خندان

20. کبک آن به که به کهسار رساند خود را

21. یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است

22. به چه امید به بازار رساند خود را؟

23. مرده خواب غرورند ز خود بی خبران

24. کیست در دولت بیدار رساند خود را؟

25. جگر دانه تسبیح ازان سوراخ است

26. که به سررشته زنار رساند خود را

27. صائب از مشق سخن مطلب طوطی این است

28. که به آن آینه رخسار رساند خود را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بد و نیک بر ما همی بگذرد
* نباشد دژم هرکه دارد خرد
شعر کامل
فردوسی
* ز سحر چشم تو شاهین پنجهٔ شاهم
* ز بند زلف تو زنجیر گردن شیرم
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
* نازپرورد وصال است مجو آزارش
شعر کامل
حافظ