غزل شمارهٔ 5001
1. زنوبهار خط یار ناامید مباش
2. ز حسن عاقبت کار نا امید مباش
3. به نوش جاده نیش منتهی گردد
4. به زخم خار ز گلزار ناامید مباش
5. درابرهای سیه بیشتر بود باران
6. ز تیرگی شب تار ناامید مباش
7. می رسیده نگیرد قرار در مینا
8. به دور خط ز لب یار نا امید مباش
9. دلیل کعبه مقصود، نعل وارون است
10. ز چین ابروی دلدار ناامید مباش
11. نمی شود نکند آه کار خود آخر
12. ز آه سینه افگار ناامید مباش
13. نه از بهار خط سبز خال شد سر سبز؟
14. ز تخم سوخته زنهار نا امید مباش
15. اگر چورشته تن خویش را گداخته ای
16. ز فصل گوهر شهسوار ناامید مباش
17. به آفتاب رسد شبنم ازسحر خیزی
18. ز فیض دیده بیدار ناامید مباش
19. گرفت نبض خس و خار،برق آتشدست
20. ز خارخار دل زار ناامید مباش
21. به فکر غنچه نسیم بهارمی افتد
22. عبث ز بستگی کارناامیدمباش
23. به جذبه کاهربا برگ کاه را دریافت
24. تو نیز از کشش یار ناامید مباش
25. به فکرآینه خواهد فتاد روشنگر
26. ز پرده داری زنگار ناامید مباش
27. به مکر خویش گرفتار می شود غدار
28. ز مکر عالم غدار ناامید مباش
29. زحرف مور سلیمان شکفته شدصائب
30. درین بساط ز گفتار ناامید مباش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده