غزل شمارهٔ 5008
1. که می رهد زخم طره گرهگیرش؟
2. که چشم بررخ یوسف گشوده زنجیرش
3. هزار زخم نمایان ز غمزه ای دارم
4. که برنیامده ازخانه کمان تیرش
5. هنوز شیوه چین جبین نمی داند
6. هنوز نو خط جوهر نگشته شمشیرش
7. به خوان حسن تو یعقوب اگر شود مهمان
8. کنی ز نعمت دیدار،چشم و دل سیرش
9. به گرد تربت مجنون که می تواند گشت؟
10. هنوز شمع مزارست دیده شیرش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده